14ماهگی
14 ماهگیت مبارک دلبندم
مدتی بود که از تلویزیون دور شده بودی اما چن روزیه که پای برنامه هاش تمرکز می گیری، سه شب پیش لالایی شبکه پویا رو برات گذاشتم(ساعت ده شب) یه کم می می میخوردی یه کم تلویزیون همزمان هم با ریتم لالایی یا سینه میزدی یا بشکن
شب بعدش رفتیم تولد امیرمحمد(پسر دایی مهرداد) موقع بریدن کیک و فوت کردن شمع تو رفتی وسط و ها آه آه آه شروع کردی بشکن بشکن و دست دست
صبح در کابینت زیر ظرفشویی و باز کردم یه ظرف غذا دربیارم دیدم یه کاغذ مچاله شده تو کابینته ای شیطون فیش گاز و مچاله کردی و انداختی اینجا که ما نبینیم
بعد از حموم موهاتو با سشوار خشک می کنم ،برعکس خیلی از بچه های دیگه ؛تو سشوار و دوس داری
(03/10/93) شب یلدا خونه مامان بزرگت بودیم(مامان بابایی) به بطری آب نگاه می کردی و می گفتی آپ آپ
صدای زود پز و لباسشویی و خخخخخخخیلی دوس داری از اسباب بازیات هم بیشتر
چن روز پیش که خاله لیلا و عمو حسن واسه نوبت دکترشون رفته بودن تهران پویا و امیررضا اومدن خونه ما تا صدای آیفون میومد انگار می دونستی خودشونن با ذوق و شوق میومدی نزدیک در و می گفتی دادادادا (داداش)
خاله لیلا میگه با این سه چرخه کلیه ام و آب کردین آخه وقتی سوار میشی مگه پایین میای هی باید دورت بزنیم
دیروز که خاله لیلا تو راه بود منم شیفت عصر اومدم اداره بابایی ساعت چهار تو رو آورد اداره تو ماشین که بابا راننده بود و تو بغل عمو رضا کلی گریه کرده بودی نیم ساعت بعد اومدن تازه نفست داشت سرجا میومد فدات بشم عزیزم اما از اداره مامان خوشت اومد و چرخ میزدی و تو سالن با زبون خودت بلندبلند حرف میزدی
میگم ماتی چن تا دوسم داری دو تا انگشت اشاره رو با هم بالا میاری و میگی ده
خوشحالم که سیاهی دندونات از بین رفت و دوباره خوشگل شدن
به بعضی خوراکیها (بیسکوییت ...)میگی نم نم
با آهنگهای شاد شروع میکنی بشکن و من میگم کل بکش دستت و چن بار پشت سر هم میبری طرف و دهن و اه اه اه
تقریبا اطرافیانتو میشناسی اسم هر کدوم و میگیم انگشت اشاره رو به سمتش می کشیمیگیم ماتیسا کجاست انگشت و به سمت خودت میگری
نی نی کوچولوها رو هم که میبینی میگی ننن حتی اگه بزرگتر از خودت باشن