واکسن 18ماهگی
28/01/94تو یک و نیم ساله شدی ،دقیقا روز عروسی دایی رسول. بهداشت محلمون فقط سه شنبه ها واکسن 18
ماهگی و میزنن . دست بر قضا تو این دو هفته تو مریض میشدی و واکسنت نمیزدن دو هفته پیش که دو شب تب
شدید داشتی و هفته بعدش هم که سرما خوردیبالاخره امروز واکسنت زدم قبلش کلی از مزایای واکسن برات گفته
بودم عزیزم......برخلاف انتظارم خیلی گریه نکردی بعدش هم که رفتیم خونه شروع کردی بدو بدو و بازی الانم که
اومدم اداره و تو رو پیش خاله گذاشتم امیدوارم تب اذیتت نکنه
6ماهگی ماتیسا
ماتیسا در تپه چغا بروجرد(12/02/94)
)دیروز واسه منزل مبارکی دایی رسول اومدیم بروجرد به اتفاق خاله لیلا اینا خاله نسرین اینا دایی بهمن اینا آقاجون اینا دایی محمد)
مدت زیادیه خیلی کم اشتها شدی علتشو نمیدونم دکتر میگه به اقتضای سنه
(17/2/94(یه حرکت خیلی قشنگ که انجام و دادی و خیلی خوردنی شدی : با ناخن گیر خودت ناخنای عروسکتو مثلا کوتاه کردی گذاشتیش بغلت و می می خودتو بهش دادی و رو پاهات گذاشتی تکونش دادی که بخوابه
معمولا داروهاو شربت آهن و خیلی خوب و با اشتها می خوردی ولی یه چن روزی نمیدونم چرا اینقد لجباز شده بودی بدو بدو می کردی پشت در قایم میشدی و گریه میکردی اما دوباره خوب شدی گلکم
(20/2/94) تا دو روز بعد واکسن تب داشتی و پای چپت هنوزم یه کم می لنگه(که البته فک کنم از ترس پاتو درس نمیزاری)
جدیدا که خودتبا قاشق غذا می خوری یه دستتو زیر قاشق میگیری که غذا نریزه