ماتیساماتیسا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

طراوت زندگی ما

اولین روز جدایی

1393/3/31 9:45
نویسنده : مامان ماتیسا
716 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر عزیزم  امروز بعد از چهار ماه و اندی که اینترنتمون قطع بود باز هم آن شدم و تونستم سری به خونه ی قشنگت بزنم و پیام های دوستان عزیز و بخونم  ,اما امروز بوی دلتنگی می دهد آخه اولین روز جدایی من از توست .امروز تو دختر قشنگم 8 ماه و 3 روز سن داری و من باز هم از ان مسیر همیشگی اما این بار دلتنگ و با دغدغه به اداره برگشتم تمام مسیر  اشک ریختم و الانم که دارم می نویسم بغض کردم .دیشب تو و بابا با ارامش تمام خوابیده بودین و من تا نیمه شب بیدار, در تاریکی اشک میریختم خوابم نمیبرد هزار و یه فکر و خیال سراغم میومد؛نکنه فردا دلتنگی کنی نکنه غذا از دست خاله نخوری نکنه غذا تو گلوت گیر کنه ...چقد صورتت آرام بود کاش فردا هم همین آرامش و داشته باشی

صبح 5:45 بیدار شدم واسه اداره رفتن اماده شم تو دختر سحرخیزم همزمان با من بیدار شدی و شروع کردی دددددد گفتن تا 6:45 که دوباره خوابوندمت و راهی اداره شدم.

خدا به خیر کند امروز مرا.......................................

پسندها (4)

نظرات (6)

✍ مری
31 خرداد 93 10:13
سلام...الهـــــــــــــــــــــــــــــــــی منم دیشب همش تو فکرتون بودم...ایشالا که دختر خوبی بوده نگران نباش مامانی خالش بیشتر از تو بهش نرسه کمتر از تو هم بهش نمیرسه این خاصیت خاله بودنه در ضمن دخملمون دیگه خانمی شده برا خودش میدونه باید با خالش کنار بیاد متشکرمممممممم
مامانی بهار
4 تیر 93 16:46
سلام عزیزم با افتخار ماتیسای گلم لینک شد سپاس مامان بهار
مامی آرتین
5 تیر 93 9:27
سلاااااااااااااااااام به نازی جون وماتیسای نازنین...ای باباپس شماکجایین؟هی سرمیزدم میدیدم آپنکردین.حالاماتیسای خاله چیکارمیکنه.ازش عکس بندازکه دلم براش یه ذره شده...ببخشیدعزیزم میشه قالب وبتوعوض کنی؟آخه قبلیش خوشگلتربود... سهلام خاله .ماتیسای عزیزم پیش خاله لیلاست و منم اداره به زودی عکسای جدیدشو میذارم سرفرصت چشم
داییییییییییییییی محمد
7 تیر 93 9:39
ماتی دخمل خوفیه. پیش خاله میمونه. منم واثش جایزه میخلم. اما اگه شیطنت کنه دهواش میکنم . کپکش میزنم کپکم نزن دایی 8ساعت مامان ندالم شوخی که نیست ولی عبضش دو تا داداشی مهلبون دالم
مامانی بهار
8 تیر 93 11:12
الهی خوان افطارت پراز نور خدا باشد/دل دریاییت غرق شمیم ربنا باشد/اگر قلبت در این شبها دعاگو با خدایش شد/ بگو آنجا در آن لحظه کمی هم یاد ما باشد// بهار و مهیارم /التماس دعا
خاله نسرین
22 تیر 93 20:58
سلام مو ش موشی خاله.دیدی مامانش چه دخمل خوبی بود و شرایط درک کرد.فداش بشم
مامان ماتیسا
پاسخ
خاهله جووووون چرا اینقد دیر عبضش بعدازظهر که مامانی هست .....درمیارم