این روزها هم میگذرند.............
عزیزکم تقریبا سه هفتست که من اداره میرم و تو برخلاف انتظار من و اطرافیان خخخخلیخخخخخخخیلی دختر خوبی بودی و پیش خاله موندی و اصلا گریه نکردی تو این مدت ,من و بابا هم خوشحالیم و هم شاکر خدا که اینقد بهمون کمک میکنه........
مدتیه سینه خیز میری یه کم هم واسه چهار دست و پا تلاش میکنی نه زیاد, ولی خیلی تلاش می کنی که سرپا وایسی و راه بری .اما گل دخترم جالب اینه که اینا رو فقط پیش من و بابایی انجام میدی خونه خاله که هستی واسه چهاردست و پا که میزارنت خوابت میگیره !!!!!
ماتی از سوپرمارکت روبرو خونه یهدونه بیسکوییت کودک خریده دستش گرفته
آفرییییییین دخملم دیگه بزرگ شده ه ه ه ه ه
وای این دخمل کوه کنده اینقده خستست
اینم پارک نزدیک خونمونه ماتی واسه هواخوری اومده البته فروردین بوده لپ قشنگ روسری پوشیده مریض نشه
اینجا ماتی جون تقریبا 6ماهشه
اینم از اولین عید ماتی خانم که البته چون اخرای عیده سفره خالی شده
ماتی خانم با دوچرخه شماره 28 داداش پویا بازی میکنه ,کوچیک نیست برات جووونم